Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-04-29@07:21:58 GMT

من سر میرزا کوچک‌خان را بریدم/ مجلس را هم به توپ بستم

تاریخ انتشار: ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۶۶۶۳۰۵

من سر میرزا کوچک‌خان را بریدم/ مجلس را هم به توپ بستم

این گزارش، خاطرات حیرت انگیز زندگی پیرمرد ۸۲ ساله‌ای است که هفته‌ی گذشته به جرم مخفی کردن ۵ کیلو تریاک در زیرزمین خانه‌ی مسکونی خویش توسط مامورین ژاندارمری ناحیه‌ی یک دستگیر شد و در ضمن بازجویی به قسمتی از وقایع گذشته‌ی زندگی‌اش که با حوادث بزرگ تاریخی کشور ما آمیخته شده، اشاره کرد.

به گزارش همشهری آنلاین، او در دو واقعه‌ی بزرگ، نقش کلیدی داشته و در این گفتگو از آن‌ها صحبت می‌کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نام این مرد علی‌اصغر رضایی می‌باشد و این است سرگذشت جالب و تاریخی او.

مدتی به نقطه‌ی مجهولی خیره ماند. انگار می‌خواست خاطراتش را از زیر گرد و غبار فراموشی‌ها بیرون بکشد. بعد از آن یخ سکوت روی لب‌هایش آب شد و با صدایی پر طنین با لحنی که کوچکترین نشانه‌ای از سالخوردگی در آن محسوس نبود به سخن آمد.

مجلس را به توپ بستم

او از ژاندارمی که در کنارش ایستاده بود سیگار خواست. از میان پاکت اشنوی ویژه ژاندارم، سیگاری بیرون کشید و روشن کرد. پک محکمی به سیگار زد و در حالی که دود آن را حلقه حلقه در فضا رها می‌ساخت با صدایی آرام که بیشتر به یک زمزمه شبیه بود گفت: «۶۷ سال پیش، آنوقت‌ها که تازه ۱۵ سالم تمام شده بود، وارد کلاس توپخانه شدم.

در آن دوره، توپخانه‌ی ما توسط افسران اتریشی اداره می‌شد و آنان بودند که به افراد ما آموزش‌های لازمه را می‌دادند. پس از طی دو سال دوره‌ی کارآموزی، در یکی از بعد از ظهر‌هایی که آماده‌ی بازگشت به خانه‌ی خود بودم، اطلاع پیدا کردم جزو افرادی انتخاب شده‌ام که می‌بایست در فردای آن روز مجلس شورای ملی را به توپ ببندند.

توپ‌های ما آن وقت توپ‌های ورشویی انگلیسی بود و جز در ماه رمضان و هنگام سحر و افطار، به غرش در نمی‌آمدند. ولی به خواست محمدعلیشاه و به خاطر در هم کوبیدن نهضت مشروطه‌خواهان، این توپ یک بار نیز به طرف خانه‌ی ملت به صدا در آمد و از دهانه‌ی خیابان اکباتان، مجلس را زیر بارش آتش خود گرفت. من خود شخصا از جمله کسانی بودم که در آن روز، در واقعه‌ی به توپ بستن مجلس حضور داشتم و باز در جرگه‌ی همان کسانی بودم که لوله‌ی آهنین توپ را روبروی خانه‌ی ملت قرار دادند.

تلی از خاک...

در همان موقعی که گلوله با غرشی سهمگین و وحشتناک به پرواز در آمد و بر ساختمان مجلس شورای ملی نشست ابتدا گرد و غباری تیره همه جا را فرا گرفت و زمانی که این گرد و خاک فرو نشست از مجلس، از همان خانه‌ای که تعلق به برگزیدگان ملت داشت جز تلی از خاک چیزی بر جای نمانده بود.

سر میرزا کوچک خان را بریدم

از این ماجرا چند سال گذشت. چند سالی که در طی آن، این کشور فراز و نشیب‌های بسیاری را پیمود. در تمام این مدت من در نزد «کلنل لیاخوف» کار می‌کردم. با آغاز سلطنت احمدشاه، بار دیگر زندگی آرام و عادی من، دگرگون شد، زیرا خبر اعتراض «میرزا کوچک‌خان جنگلی» و «اسماعیل آقا سیمیتقو» در همه جا پیچید و من نیز به امر دولت همراه با دسته‌ای که مامور سرکوبی اینان شدند به طرف گیلان به راه افتادم.

ما توپ‌های خود را بر پشت قاطر‌هایی که در اختیارمان بود، جای داده و به گیلان بردیم و محل اجتماع طرفداران و هواخواهان «میرزا کوچک خان» را زیر بارش آتش گرفتیم، اما چون جنگجویان گیلانی «میرزا کوچک خان» در یک نقطه ثابت نبودند و پیوسته از محلی به محل دیگر می‌رفتند، ناگزیر در صف تفنگداران در آمده و با افراد به جنگ با آنان پرداختیم.

در فومنات موفق به محاصره‌ی هواخواهان میرزا کوچک خان شدیم و پس از آتش زدن جنگل، موفق به دستگیری او شدیم. ولی چون در بحبوحه‌ی این حوادث و جنگ‌های خونین، در همه جا شایع شده بود که شکست «میرزا کوچک خان» و یاران او امکان‌ناپذیر است، ناچار او را دستگیر کردیم و به قتل رساندیم. من خودم با دست‌های خویش، سر از پیکر او جدا کرده و آن‌را به ترک اسب بستم. ابتدا به رشت رفتم و پس از نشان دادن آن به مردم، همراه خود به تهران آوردمش. سر میرزا کوچک خان که مشخصات آن ریشی بلند و مویی بور و سری طاس بود چند روزی پیش خودم بود و بعد آن‌را تحویل دادم؛ و بالاخره عشق به سراغ من آمد

در این موقع علی اصغر سکوت کرد و خطوط چهره‌اش که تا کنون باز و گشاده بود، در هم رفت. اندوه توی نگاهش ریخت و غمی نامعلوم بر صورتش سایه انداخت. گویی یادآوری گذشته و خاطره‌های از یاد رفته و گوناگون آن، متاثرش ساخته بود.

این مرد بعد از مکثی طولانی، بار دیگر به حرف آمد و گفت: پس از این پیروزی که در یک جدال خونین و پر سر و صدا نصیبم شد مدتی برای استراحت و اینکه به دامان آرامش و سکوت پناه ببرم مرخصی گرفتم.

در ایام مرخصی فرصتی دست داد تا سری به «شهریار» که در آن موقع محل گردش و تفریح مردم تهران بود بزنم، در همین جا بود که عشق برای نخستین بار به صورت دختری به نام «زهرا» به سراغم آمد. این عشق چنان شور و تابی در من آفرید که خواب و خوراک را از من گرفت.

بالاخره پس از رنج‌ها و سوز وگداز‌ها در جدال عشق نیز، چون جدال زندگی، پیروزی نصیب من شد و توانستم پس از جلب رضایت نزدیکان و آشنایان دختر دلخواهم با او عروسی کنم. در جشن پرشکوه و پر سر و صدای عروسی من، همه دوستان و آشنایانم حضور داشتند و آن شب من در کنار همسرم یکی از خوشبخت‌ترین آدم‌های روی زمین شدم.

هنوز چند ماهی از این عروسی نگذشته بود که جهت فرماندهی توپخانه کاندید شدم، ولی در این موقع، واقعه‌ای جانگداز شالوده‌ی کاخ طلایی سعادت مرا در هم کوبید و همه‌ی خوشبختی من را به تاراج برد. وقتی سخن علی‌اصغر به اینجا رسید اشک در چشم‌هایش جوشید. نگاهش را از پشت دیوار شفاف اشک‌هایش به چهره‌ی حضار رساند.

آن وقت با صدایی بغض‌آلود با لحنی که تاثر و اندوه در میان آن موج می‌زد ادامه داد: همسرم که از جانم بیشتر او را دوست داشتم درگذشت و با مرگ او، من هم از خدمت ارتش استعفا کردم. آخر بعد از «زهرا» زندگی برایم پوچ شده بود و بعد از او دیگر ازدواج نکردم. مردی که مجلس را به توپ بسته بود، سربازی که سر میرزا کوچک خان جنگلی را به دست خویش بریده بود، در اینجا بار دیگر سکوت کرد.

بار دیگر نگاهش را به نقطه‌ای مجهول روی دیوار دوخت و در رویا‌های جوانی اش غرق شد. شاید در آن لحظه، در خیال خوش، نقش زهرا، عشق جوانی‌اش را درذهن می‌دید.

منبع: فرارو

کلیدواژه: خاطرات پیرمرد سر میرزا کوچک خان بار دیگر خانه ی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۶۶۳۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

برخی پروژه هایی که رئیس جمهور در سفرهای استانی افتتاح می کند، آنقدر کوچک است که توسط بخشدار محل هم قابل افتتاح است

به گزارش خبرآنلاین،این درست که رئیس‌جمهور معتقد به حضور میدانی در سفرها استان‌ها است اما بهتر آن است که به جای اینکه هر ماه یک سفر به استانی صورت بگیرد و هزینه‌هایی نیز در برداشته باشد در تهران نشسته و دستورات را صادر کند و مدیران استانی پیگیری کارها را داشته باشند تا روند بهتری بر کارها حاکم شود.

یک فعال سیاسی اصولگرا در ارتباط با سفرهای استانی دولت به روزنامه آرمان ملی گفت: من نفس سفرهای استانی را کار مثبتی می‌دانم، اما اینکه رئیس‌جمهور و تیم همراهمش برای چند بار به یک استان سفر می‌کند بدین معناست که نتوانستند سیستمی را که مشکلات استان حل شود طراحی کنند. برای همین فکر می‌کنند می‌توانند با مراجعات مکرر این مشکلات را حل کنند.

محمد مهاجری گفت: همین که رئیس‌جمهور لازم می‌داند چند بار به یک استانی برود به این معنی است که اصل سفرهای استانی به یک سیستم تبدیل نشده و رفع مشکلات آنها صرفا با حضور شخص آقای رئیس‌جمهور قابل پیگیری است که نشان‌دهنده عدم کارآمدی بروکراسی حاکم بر دولت است.

وی بیان کرد: ‌سفرهای استانی دولت برای این است که کارنامه‌ ارائه کنند. وی تصریح کرد: اخیرا رئیس‌جمهور به یکی از استان‌ها رفت و اعلام کرد که چند صد پروژه را افتتاح کرده و بعد که اعتبار و بودجه مصرفی را اعلام کردند نشان می‌داد که بودجه هر پروژه 50 میلیون بوده است. رئیس‌جمهور برای پروژه 50 میلیونی باید به استان برود؟ حتی بخشدار یک شهر کوچک هم می‌تواند آن را افتتاح کند و نیازی به حضور رئیس‌جمهور نیست. به‌نظرم رئیس‌جمهور یک استراتژیست است و باید در مرکز کشور در ساختمان رئیس‌جمهوری از نخبگان استفاده کند و از مشورت آنها بهره‌مند شود و در جلسات سیاست‌گذاری حضور پیدا کند.

23302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900411

دیگر خبرها

  • 5 چالش اصلی کسب و کارهای کوچک
  • برخی پروژه هایی که رئیس جمهور در سفرهای استانی افتتاح می کند، آنقدر کوچک است که توسط بخشدار محل هم قابل افتتاح است
  • مشق عشق در روستایی دورافتاده
  • تمرین ویژه جلالی برای ارسال‌ پاس‌گلهای بیشتر! (عکس)
  • محصولات بیش از ۱۳۰ واحد صنعتی در نمایشگاه توانمندی‌های صادراتی
  • مردم پایه اقتدار حکومت اسلامی را تشکیل می‌دهند
  • راه‌اندازی ۱۹۷۵ گلخانه خانگی در سیستان و بلوچستان
  • شهری با ۱۷ گود مقدس/ پرحاشیه‌تر از فوتبال!
  • شوراها پل ارتباطی دولت و مردم
  • یکی از اولویت‌های لرستان باید ایجاد زیرساخت‌ها باشد